انتخاب تاریخ:   /  /   
<stylestyle بوکتاب قانون بچه‌ها نیشخط پایگاه جامع اطلاع رسانی صنعت فولاد ایران
حوادث
آخرین خبرها پربیننده‌ترین خبرها
گفت‌وگوي دردناك زني كه شوهرش چشم او را درآورد!
حبس راننده سمند پس از تصادف شدید با کامیون
آزار و اذیت چندین زن توسط فیلم‌ساز قلابی
900 شهيد و مجروح، حاصل عمليات‌هاي ناجا در 9 ماه
دو سارق بسيجيان را با چاقو زدند
هشدار پلیس فتا درباره کپی کردن کارتهای عابربانک
پسر مَست دوستش را با چاقو کشت
درگیری مرگبار پسرخاله‌ها به خاطر 60 هزار تومان
مسافرکشی سارق با خودروی سرقتی
عطاری‌ها مجاز به فروش شربت متادون و قرص برنج نیستند
کشف جسد زن و مرد جوان در اتاق ۱۲ متری
بازداشت 5 مأمور قلابی به جرم سرقت
ناكامي نقشه سرقت مسلحانه از صرافی خیابان جمهوری
مادري كه سرقت‌هاي فرزندش را لو داد
دزد با شرف، اجناس مسروقه را بازگرداند
درگیری مسلحانه در سراوان
پرواز پرايد پس از تصادف!
بازداشت به دليل پاره کردن لاستیک خودروها
تكذيب ایجاد مانع در برابر قاچاقچیان با خودروی مردم
جزييات درگيري خونين و قتل در خيابان خيام
زن جوان با همدستی مرد غریبه شوهرش را کشت
ساخت استیکر با تصاویر خصوصی دختر جوان
انهدام باند جعل اسناد دولتی و مسافرتی
كينه‌اي كه خانه زن را به آتش كشيد
خالي كردن جيب مشتريان سوپرماركت
سرقت گوشي‌هاي آگهي شده در سايت ديوار
9 جسد در محل سقوط هواپیما پیدا شد
صحنه‌سازی پس از قتل پدربزرگ بی‌نتیجه بود
مرگ مرموز پیرمرد تنها در خانه سوخته
سارقاني در لباس نظافتچي
اخاذي با جاسازی دوربین حین رابطه شوم با دختر!
توزيع كيك با طعم ماده مخدرگل
سارقان ۲۰۰ گوشی تلفن‌همراه بازداشت شدند
نقشه مرگبار "نظافتچی" برای تصاحب اموال زن تنها
اعتراض دانشجويان به مرگ يك كارتن‌خواب بر اثر سرما
سارقان چگونه از پالايشگاه دزدي كردند؟!
سارقان سريالي لپ‌تاپ‌هاي خيابان وليعصر دستگير شدند
آدم‌ربایی اشتباهی به بهانه مزاحمت برای همسر!
شيوه جنايت مرد شيطان‌صفت
جزييات زلزله‌هاي متعدد در غرب كشور
55 زن قاچاقچی مواد در فرودگاه های ايران دستگیر شدند
باندي كه منزل‌ها را سرقت مي‌كرد منهدم شد
ماجراي خودكشي ميلياردي آقاي مديرعامل
به آتش كشيدن چاپخانه بخاطر كينه شخصي
بازداشت تعداد قابل توجهي قاچاقچي زن !
سرقت آرم‌هاي ماشين‌هاي گران‌ قيمت
سرقت‌های چند صد میلیونی از شهرک غرب
قاتل جسد خانم دکتر را سوزاند
مرگ خاموش مرد جوان در پرايد
زنده شدن مرده در راه غسالخانه
بیشتر
کد خبر: 76500 | تاریخ : ۱۳۹۷/۲/۴ - 20:50
«شیشه» زندگی‌ام ر ا شکست
گفت و گو با قاتلی که در برزخ قصاص گرفتار است

«شیشه» زندگی‌ام ر ا شکست

«مهدی» 33 ساله است با قد و قواره‌ای لاغر و بلند. صورت کشیده و استخوانی‌ او از سرگذشت و صحنه درگیری با دوست قدیمی‌اش که به‌دليل یک شوخی اتفاق افتاده بود، براي‌مان مي‌گويد

قانون- داود محبی

«مهدی» 33 ساله است با قد و قواره‌ای لاغر و بلند. صورت کشیده و استخوانی‌ او از سرگذشت و صحنه درگیری با دوست قدیمی‌اش که به‌دليل یک شوخی اتفاق افتاده بود، براي‌مان مي‌گويد. دست‌هایش را به هم می‌مالد و گویی در ذهنش صحنه‌هاي درگيري را برای هزارمین ‌بار مرور می‌کند. مهدی پیش از اینکه دستگیر شود، چند ماهی زندگی مخفیانه‌ای داشت ولی هنگامی که نتوانست از شر کابوس‌های شبانه و عذاب وجدانش رها شود به اداره پلیس رفت و خودش را به عنوان قاتل معرفی کرد.

او لیسانس حسابداری دارد و پیش از اینکه دست به چنین قتلی بزند، در یکی از شرکت‌های بازرگانی مسئول حسابداری بود. مهدی از ماجرای آن شب و زندگی‌اش می‌گوید.

چه اتفاقی افتاد که دست به چنین کاری زدی؟

باید از اول برای‌تان تعریف کنم. همسرم برای شرکت در مراسم سالگرد پدرش به سمنان رفته بود. تنها بودم، به چند نفر از دوستانم زنگ زدم ببینم کجا هستند تا چند ساعتی به خانه‌ام بیایند و باهم باشیم. یک‌ساعت بعد محمد،‌رضا و علی به خانه‌ام آمدند. چند ساعتی باهم بودیم تا اینکه علی پیشنهاد داد شیشه بکشیم. شیشه تاثیر عجیبی دارد. دنیا برایم جور دیگری شده بود و احساس سبکی خاصي داشتم. چند ماهی می‌شد که آن را تفریحی می‌کشیدم. تا دم صبح با بچه‌‌ها بگو بخند کردیم. محمد و رضا نزدیکی‌‌های ساعت 6 صبح خداحافظی کردند و رفتند. علی کاری نداشت و پیش من ماند. با يكديگر فیلم رزمی دیدیم؛ وقتی فیلم تمام شد، به او گفتم بیا مثل آدم‌های این فیلم باهم مبارزه کنیم. شیشه کشیده بودم و نمی‌دانستم چه کاری انجام می‌دهم.

علی نسبت به من یک سر و کله کوچک‌تر بود اما خیلی ادعاي بزن بهادری داشت. مدام برایم کری خواند و...؛ چند ضربه‌ای به‌هم پرتاب کردیم و همه چیز مثل شوخی بود. او به شکمم ضربه زد و من به او لگد زدم كه علي عقب عقب رفت و سرش به لبه کابینت خورد. فکر کردم خوابش برده. من هم روی مبل خوابیدم. رفتم بیرون و صبحانه خریدم. وقتی به خانه برگشتم دیدم او همچنان خوابیده. وقتی نزدیکش رفتم، فهميدم که نفس نمی‌کشد.

خیلی ترسیده بودم و نمی‌دانستم چه کاری کنم فکر و خیال یک لحظه راحتم نمی‌گذاشت. می‌ترسیدم پلیس دستگیرم کند و آبرویم برود. جنازه را داخل خودروی قربانی گذاشتم و به کرج بردم و پس از اینکه جسد را در بیابان رها کردم، چند کیلومتر جلوتر توقف کردم و تا صبح کنار خیابان خوابیدم. دم ظهر بود که ماشین را نزدیکی‌‌های خانه‌مان قفل کردم و به خانه رفتم.

وقتی به خانه برگشتم، همسرم از مسافرت آمده بود. ساعتی بعد پدر و برادر علی همراه دوستم رضا به خانه ما آمدند؛ دنبال علی می‌گشتند. به آن‌ها گفتم که تا ساعت 6 صبح پیش من بوده و بعد یک پیامک برایش آمد و سریع از اینجا رفت. وقتی رفتند، به طرف ماشین علی رفتم تا آن را به جای دیگری منتقل کنم ولی با تعجب دیدم که پلیس کنار خودرو ایستاده است.

بعد چه شد؟

وقتی پلیس را دیدم، خیس عرق شدم و از ترس به خود می‌لرزیدم. نمی‌دانستم چه کار کنم. پیش خود می‌گفتم فرار کنم، بعد می‌گفتم خودم را به پلیس معرفی کنم و حقیقت را بگویم ولی وقتی صحنه اعدام جلوی چشمم می‌آمد، بیشتر می‌ترسیدم و بی‌خیال این کار شدم. خانه مادرم رفتم و ماجرا را برای عمویم تلفنی تعریف کردم. او به حرف‌هایم ‌خندید و فکر کرد سر به سرش گذاشته‌ام چون من حتی یک بار هم پایم به کلانتری باز نشده بود. عمو به خانه آمد و همه چیز را مو به مو برايش تعریف کردم. بنده خدا مادرم زار زار گریه می‌کرد و مدام می‌گفت باور نمی‌کند كه مواد کشیده و دست به این کار زده‌ام. با اصرارهای مادر و عمویم جلوی کلانتری رفتیم ولی من ترسیدم خودم را معرفی کنم.

چگونه دستگیر شدی؟

دستگیر نشدم. یک ماهی را در خانه یکی از همکلاسی‌های دوران دانشگاهم ماندم و برای اینکه به من شک نکند، از آنجا نيز به خانه یکی دیگر از دوستانم که تنها زندگی می‌کرد، رفتم و چهار ماه هم در خانه او ماندم. در این مدت از تلفن همگانی به مادرم زنگ می‌زدم و از اخبار آگاه می‌شدم. او از من می‌خواست خودم را معرفی کنم ولی می ترسیدم؛ تا اینکه فهمیدم رضا، آخرین کسی که پیام را برای علی فرستاده، به عنوان تنها مظنون قتل بازداشت شده است. عذاب وجدان داشتم و شب‌ها کابوس می‌دیدم. نمی‌توانستم آزاد باشم و دوست بی‌گناهم در زندان باشد؛ بنابراین رفتم و خودم را به عنوان قاتل به پليس معرفی کردم.

وقتی دست به قتل زدی و خودت را معرفی کردی، همسرت چه شد؟

از من طلاق گرفت اما هنوز با مادرم زندگی می‌کند. خودش طلاق نمی‌خواست، برادرهایش مجبورش کردند جدا شود. چهار تا برادر گردن کلفت دارد که ساکن سمنان هستند، دلش نمی‌خواهد با آن‌ها زندگی کند.

بچه هم داری؟

-بله؛ يك دختر پنج ساله دارم که خیلی هم دلم برایش تنگ شده و از زمانی که به زندان آمدم، هنوز ندیدمش.

چه حکمی برایت صادر شده؟

علی 28 ساله و مجرد بود. پدر و مادرش اولیای دم هستند. حکم قصاص برایم صادر شد ولی خانواده‌ام و چندنفر از دوستانم به دنبال گرفتن رضایت هستند.

از پدرت حرفی نزدی؟

او را از هفت سالگی به بعد، دیگر ندیدم. نمی‌دانم کجا رفت و چرا! با مادرم اختلافی نداشت؛ مادرم در این سال‌ها برای من و خواهرم هم مادر بود هم پدر و دوست نداشت در این مورد حرفی بزند. به همین دليل هیچ وقت از او چیزی نپرسیدم.

فکر می‌کردی یک روز زندانی شوی؟

نه. هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز دست به جنایت بزنم و هر شب با کابوس قصاص شدن از خواب بپرم.

مادر و خواهرت به ملاقاتت می‌آیند؟

خواهرم ازدواج کرده و در کشور سوئد با شوهرش زندگی می‌کند. مادرم هم گاهی می‌آید و همه تلاشش را می‌کند تا از خانواده علي رضایت بگیرد.

در زندان به چه چیزهایی فکر می‌کنی؟

به اشتباهاتم. من لیسانس حسابداری دارم، فکر می‌کنم که چرا آن شب شیشه کشیدم و چه چیز باعث شد زندگی‌ام را از دست بدهم.

همسر و فرزندم را دوست دارم و هر شب خواب‌شان را می‌بینم و از خدا می‌خواهم نجات پیدا کنم تا به زندگی بازگردم و اشتباهات گذشته‌ام را جبران کنم.

حرف آخر؟

از خانواده علی تقاضا می‌کنم مرا ببخشند. من قصد به قتل رساندن پسرشان را نداشتم و این اتفاق ناخواسته بود.

بررسی علل افزایش جنایات در میان مصرف‌کنندگان شیشه

جواد محمدیان کارشناس ارشد حوزه آسیب‌های اجتماعی

متامفتامین که در ایران به عنوان «شیشه» شناخته شده ، یکی از انواع مواد مخدر صنعتی است که اثرات مخرب فراوانی بر سیستم عصبی، عروقی و تنفسی دارد و متاسفانه با موادی ارزان و به سادگی در لابراتوار‌های غیرقانونی تولید می‌شود. ابتدای دوران مصرف، شیشه سبب توانایی‌های کاذب فکری و جسمی می‌شود و مصرف‌کننده برای تداوم این حال خوش، مجبور به افزایش مقدار و دفعات مصرف خواهد شد؛ در نتیجه در زمانی کوتاه، آثار مخرب اعتیاد به شیشه به صورت زودرنجی و بهانه‌گیری، خشم، بدبینی، توهمات دیداری و شنیداری و حالت تهاجم آشکار می‌شود که اغلب منجر به ارتکاب جنایت می‌شود. در نهايت اين ماده ارتکاب هر عمل جنون‌آمیزی را در خیال مصرف‌کنندگان به راحتی توجیه می‌کند. فرد شیشه‌ای به صورت مفرط زودرنج و بهانه‌گیر و از طرفی دمدمی مزاج می‌شود، به راحتی تصمیم و نظر مثبت خود را در مورد یک موضوع پس از چند ساعت، به نظری منفی تبدیل می‌کند و این تغییر مواضع ناگهانی اطرافیان وی را به ستوه می‌آورد.

تکرار استفاده از شیشه موجب بروز تغییراتی در فعالیت‌های شیمیایی مغز می‌شود و بسته به اینکه مصرف‌کننده به چه میزان مستعد بروز اختلال روانی باشد،آثار گوناگونی را در او ایجاد می کند؛ به این معنا که اگر فرد زمینه اختلال روانی داشته باشد، حتی با یک بار مصرف شیشه دچار حالات روان‌پریشی خواهد شد. علاوه بر آن تعدد دفعات مصرف و بالا رفتن مقدار آن نیز امکان بروز واکنش‌های ناخواسته و شدید روانی را افزایش می‌دهد. واکنش‌های افرادی که به مصرف شیشه وابسته شده‌اند به صورت حالاتی از خشم، پرخاشگری، سوءظن، بدبینی، افسردگی، بی تدبیری، عدم آرامش و ... بروز می کند و همچنين رفتارهای غیرطبیعی را در افراد ایجاد می کند و اطرافیان به سهولت می‌توانند این تغییرات رفتاری را تشخیص داده و احتمال دهند که فرد به مصرف شیشه روی آورده است.

باید گفت قتل‌هایی که تحت تاثیر توهمات مصرف شیشه اتفاق می‌افتد، از نظر شکل و نحوه وقوع بسیار فجیع و دردناک است و خطر به طور عمده نزدیکان فرد شیشه‌ای را تهدید می‌کند؛ بنابراین کسانی که با افراد شیشه‌ای زندگی می‌کنند یا با آن‌ها سر و کار دارند، باید جانب احتیاط را حفظ کنند و برای كمك به اين افراد به منظور ترک این ماده صنعتی خانمان‌سوز با روان‌شناسان یا مشاوران مشورت کنند.

 

عضویت در کانال تلگرام قانون

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.